سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
امروز: شنبه 103 اردیبهشت 15

 دیروز وقتی خونه رو تمییز میکردم هومن گفت مامانی منم کمکت کنم؟...  رفت و نیم ساعت بعد اومد و گفت همه شون رو چنیدم...گفتم چنیدم یعنی چی؟ باید بگی چیدم. هومن گفت آره همون چنیدمشون...

دوساعت بعد بارون میومد... مامان این صدای چیه؟ صدای رعد و برق بود...

ـ آره رعد و برق با ببر به هم میتابن بارون میشه(با قیافه جدی مثل یه دانشمند که یه تئوری داده)بعد از کلی فک کردن تازه فهمیدم چی میگه گفتم نه گلم دو تا ابر به هم میخورن رعد و برق میشه بعد بارون میاد یه نگاه عاقل اندر سفیه بهم انداخت و گفت بهم میتابن... هـِه هـِه هـِه میبارن دیگه یعنی چی؟ ...

ختم کلام.... 

چون است حال بستان،
ای باد نو بهاری
کز بلــــبلان بر آمد
فریاد بی‌قراری

گل نسبتی ندارد
با روی دلفریبت
تو در میان گلهــــا
چون گل میان خاری

ای گنج نوشدارو
بر خستگان گذر کن
مرهم بدست و
ما را مجروح می‌گذاری

عمری دگر بباید
بعد از وفات ما را
کاین عمر طی نمودیم
اندر امیدواری.

نامجو


 نوشته شده توسط پگاه در دوشنبه 85/8/1 و ساعت 9:50 صبح | نظرات دیگران()
   1   2      >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 1
مجموع بازدیدها: 8707
جستجو در صفحه

خبر نامه