سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
امروز: پنج شنبه 103 آبان 24

صدای مهیبی باعث شد از خواب بپرم هوا گرگ و میش بود. بدنبال صدا قدم به حیاط گذاشتم... خبری نبود . ستاره هم بیدار شد و پرسید چی بود؟ سر تکون دادم و دوباره به رختخواب برگشتم.

ساعت هفت صبح متوجه شدم که آب نداریم خدای من!! یه قطره آب نداشتیم و همه باید حاضر میشدن که خونه رو ترک کنن بدون آب اووووووووووووه!

هنوز آب نیومده احساسم میگه صدای انفجار یه جورایی به قطع آب مربوطه.

آشپزخونه مثل بازار شام شده ظرفشویی پر از ظرفای کثیفه ترجیح میدم به اونجا قدم نذارم از دیدن اون شلوغی خوف برم میداره.

وقتی برق نیست میگی بی برقی وحشتناکه وقتی آب نیست تازه متوجه میشی هر چی نباشه زیاد مهم نیست این آبه که از همه چیز مهمتره حتی از انرژی هسته ای? دویست تومن بسته ای!!


 نوشته شده توسط پگاه در دوشنبه 85/8/1 و ساعت 9:57 صبح | نظرات دیگران()
<   <<   6   7   8   9      >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 3
مجموع بازدیدها: 8762
جستجو در صفحه

خبر نامه